روز بارانی
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم...چتر نداشتیم ... خندیدیم، دویدیم، و به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم
دومین روز بارانی چطور؟
پیش بینی اش را کرده بودی چتر آورده بودی و من غافلگیر شدم...
سعی می کردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود،
و سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری،
چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد!
و چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟
که با یک چتر اضافه آمدی
و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم...
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم... تنها برو...
دکتر علی شریعتی
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۱/۰۳/۳۰ ساعت 0:32 توسط مریم . زمانی
|
این وبلاگ به دور از هر گونه حاشیه تنها به آموزش مباحث IT می پردازد. برخی مطالب به عنوان نکات تاپ از سایتهای دیگر در این وبلاگ درج میشود که حتما از نویسنده اصلی با ذکر منبع تقدیر و تشکر خواهد شد.